داستان عجیب مرگ در غسالخانه
15 مهر 1396 توسط اذر يوسف زاده
این ماجرا به زمانی برمی گردد که مردی به خاطر اینکه شب ها خواب به چشمش نمی امد ,تصمیم گرفت نزد یک رمال برود واز او کمک بخواهد .وقتی مرد رمال اورادید به وی گفت که برای رهایی از این مشکل باید به یک غسالخانه برود واز غسال بخواهد که وی راروی تخت غسالخانه غسل دهد .اوتاکید کرد که فقط دراین صورت است که مشکل مرد جوان حل مکی شود و وی پس از ان می تواند به راحتی بخوابد وخواب ببیند . این نسخه مرد رمال درادامه ماجرای عجیب تری رارقم زد ,چرا که مرد جوان تصمیم گرفت هر طوری شده به یک غسالخانه برود ودستوری راکه رمال میانسال داده بود عملی کند .اوبرای این کار نزد یکی از غسال های شهر رفت وماجرا راباوی درمیان گذاشت واز او کمک خواست.